دکتر سیده اکرم اصحابی در گفتگو با خبرنگار مهر درمورد شرایط و پیش فرضهای یک گفتگوی اصیل فلسفی گفت: گفتگوی فلسفی در صدد کشف حقیقت است که البته در همه علوم همین امر صادق است. منتها در گفتگوی فلسفی روشش عقلی و از نوع برهان است و مثل گفتگوهای علمی نیست. برای مثال در علم کلام مدعی حقیقت است نه اینکه هدف کشف حقیقت باشد یعنی شما ممکن است بر طرف مقابل بخواهی غلبه کنی یا او را وادار به سکوت کنی یعنی او را قانع کنی. نه اینکه حقیقت کشف شده باشد ولی فلسفه دغدغهاش کشف حقیقت است.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی بابل تفاوت یک گفتگوی فلسفی با گفتگوهایی را که در عرصههای دیگر رخ میدهد چنین توصیف کرد: در گفتگوی فلسفی برای مثال محاورهای یا دیالکتیک از جمله دیالکتیکهای سقراطی یکسری سؤالهای اساسی زندگی برای همگان مطرح هستند. منتها برای بعضیها کمرنگ است و برای برخیها خیلی پررنگ است. سقراط این سؤالها را از اطرافیانش میپرسید و پاسخهایی که دریافت میکرد مورد نقد و ارزیابی قرار میداد. درواقع گفتگوی فلسفی باید همینطور باشد. یعنی یکسری سؤالهایی باشد که برای همه انسانها مطرح است و برایشان خیلی مهم و اساسی است. مثل اینکه انسان چه زندگیای دارد و مفاهیمی که اطرافش هستند چه باری یا چه معنایی دارند.
این محقق و پژوهشگر درادامه تصریح کرد: این سؤالها را فلسفه تحلیلشان میکند. در گفتگوی علمی که به دنبال کشف حقیقت هستند ابزار کارشان برهان نیست و به روش درست برهانی حقیقت را کشف نمیکنند. شما در این گفتگوها با یک روش تجربی مواجه هستید که نقایص مربوط به کار خود را دارند اما در روش فلسفی از روش برهان استفاده میکنیم و نتیجهای که میگیریم نتیجهای قطعی و یقینی است .
این استاد فلسفه خاطرنشان کرد: نکته دیگر اینکه فلسفه آزاد اندیش است یعنی خودش را مقید نمیسازد. درست است که یکسری تعهداتی دارد اما هیچ وقت آن تعهدات را در نقد و بررسهایش دخالت نمیدهد. یعنی به سؤالهایی که به زندگیش میدهد این تعهدات، پیش فرضها و باورها را دخالت نمیدهد. نکته دیگر این است که مبادی همه علوم در فلسفه است یعنی شما در هر علمی چیز خاصی را دنبال میکنید اما فلسفه سؤالهایی دارد که مربوط به همه افراد و همه علوم است یعنی کلیاندیش است.
نظر شما